• وبلاگ : قلب شكسته
  • يادداشت : فصل جديدي را آغاز كردم كه پايانش ناپيدا و مه آلود است
  • نظرات : 5 خصوصي ، 66 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      
     
    + غريبه 

    سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

    خودت مي دوني فعلا نمي تونم بيشتر حرف بزنم اما قول بود

    فعلا باييييييي

    سلام وبلاگ زيبايي داري سري بزن

    + امير 

    سلام بهاره خانم

    احوالتون؟

    شما واقعا اين حرف و قبول دارين كه هنوزم همه چيز مثل قبله

    نمي دونم شايدم هست

    بهاره خانم اين وبلاگ كه مي سازم هنوز تو كار قالبم

    در آينده نه چندان دور به بازار مي اد

    بازم پيش ما بيا

    منتظرتيم

    مواظب خودتون باشين

    + غريبه 

    بهاره تو رو خدا دعا كن من برم.

    بهاره تازگيا حرف تو گلوم گير مي كنه . حق داري اگه گله مي كني كه حرف نمي زنم اما..........

    الانم پشت تل هر چي مي خواستم چيزي بگم نتونستم . اشكال نداره . شايد ... اومدم اينجا بگم

    حوصله نوشتن ندارم امروز از اون روزاس . فقط اومدم بهت بگم كه ناراحت نشي . نمي تونستم پشت تل بگم ودر ضمن مي خوام يه خواهشم ازت بكنم . اون حرفايي كه 5 شنبه شب مي گفتي مي خواي بهم بزني اگه دوست داري هنوزم بهم بزني واسم بنويس .چون اينجوري كه تو پيش مي ري حالا حالا ها فرصت نمي شه . منم راستشو بخواي حافظه ندارم . خودت ديدي كه امروز پشت تل يادم نمي اومد فائزه چي گفته . يا ميل بزن يا نامه

    واسم دعا كن . بهاره من نذر مخالف تورو كردم . دعا كن برام كه برم

    بهاره درك كن . اونجوري بهتره

    من مي رم برم .

    مواظب خودت باش

    اميدوارم هميشه شاد باشي

    راستي سرت كه خلوت شد يه سر بزن كارت دارم . گيج نكن . زياد مهم نيست . هر وقت وقت كردي

    فعلا باي

    راستي بهار آبجي امم اينجاس . يعني خدا خيرش بده باعث و بانيش كه اومدم اينجا اون بوده سلام مي رسونه . مي گه اگه مي توني امروز عصر سرت خلوت شد يه خبر بده كارت داره

    + امير 

    سلام بهاره خانم

    خوش مي گذره؟ حالتون چطوره؟

    بهاره خانم شرمنده . اگه دير دارم جواب نظرتونو مي دم و اگه جواب ميلتونو ندادم

    راسيتش يه 10 روزي كاشون نبودم . يه چند روز تهران و اين 2 روز تعطيلي رو رفته بودم آبادي

    بهاره خانم آپتون قشنگ بود ولي كاشكي اين جوري اپ نمي كردين

    من دارم يه وبلاگ ديگه مي دم به بازار اون موقع شما ها مي خواين برين؟

    اگه برين كه ديگه كسي نيست واسه ما نظر بده

    چه برو بيايي داشتيم يادش بخير

    بهاره خانم اينتر نت و كه نمي خواين بذارين كنار؟

    اميدوارم تو اين فصل زندگيتون هميشه شاد و موفق باشين

    اين چه حرفي بود زديد كه حلالم كنيد

    اگه كسي قرار باشه حلال كنه اون شماييد نه من

    اميدوارم هميشه دلتون شاد لبتون خندون و چشتون NO گريون باشه

    راسيتش من خيلي خيلي كم ميام اينترنت يعني هر چند وقت كه مي خوام عكسي و آپلود كنم ميام

    مواظب خودتون باشين

    حالا اگه نمي خواين آپ كنين به ما يه سر بزنيد

    موفق باشي

    + غريبه 

    سلام بهار جون

    خوبي؟

    باز تو ضد حال زدي ؟ بعد از اين همه وقت كه خواستم بيام وقتي گفتي واسه سالگرد آپ كردي گفتم بيام واست نظر بدم و قولمو ادا كنم . يه باره گذاشتم امشب بيام آخه هم تا حالا نمي شد ( خودت كه مي دوني ) هم امشب ...كه ديدم دوباره آ پ كردي

    مي دوني كه امشبم واسه چي اومدم؟

    دعا كن برام

    نمي دونم چي بگم . ناراحت شدم از خداحافظيت اما مهم فكرا و كارايي كه بعد از اين تصميم داري. منتظر اونام

    حالا با اجازت مي رم سر شاديا . اخه امروز نمي دوني چه عيديايي گرفتم اما يكيشون تك تك بود بهارامروز روز خيلي خوبي بود درسته هم غم اومد هم شادي اما فعلا واسه تو غماشو بي خيال

    راستي عيدت مبارك

    اينم مراسم روبوسي و تبريك اينترنتي

    بهار امروز خيلي خوشحال شدم . مي دوني چرا ؟ يادته تو 2 تا پست قبلت نظر داده بودم كه خودم با چشمام دست و پا زدن ماهي قرمز عشق رو تو كوير غرور و خودخواهي ديدم . بهاره ماهيه نجات پيدا كرد . آخ كه چه قدر خوشحالم

    مي دونم الان باز مي گي اين خل شد. اما معذرت مي خوام بهار . اين ماجرا راز يه نفر ه انشاالله با اين عجله اي كه اين پسره داره به زودي ميريم عروسيشو مي فهمي ماجرارو اما تا اون موقع حرفي ازش نزن. اصرارم نكن كه باز ناراحتي پيش مياره هااااااااااا. به خدا راز يه نفره.

    اما بهار نمي دوني . خدايي داشتم مي مردم از خنده از دستشون اما مگه مي شد خنديد ؟ فقط مونده بود اين دوتام از دست خنده هاي من ديونه بشن .

    اما خدايي بهار خيلي خنده داشت . آخه تو كه صحنه رو نداشتي كه .

    بهار امروز بعد از عمري دلم خنديد . نمي دوني بهار تا حالا تجربه اش نكرده بودم .خدايي بعد از اون كاره كه تو مي گي حرفه ي منه اينكه دو نفرو بهم رسوني خيلي حال مي ده . آخ وقتي مي خنديدناااااااا بهار انگار دنيارو بهم دادن ..دل منم خنديد

    خدايي چه النگ شنگه اي به پا شه بود . دوتا خونواده داشتن عذاب مي كشيدن .

    اي پدرش بسوزه . من هي مي گم درد خانمان سوزيه هي شما بخندين .مسخره كنيد . نزديك بود دو تا خونواده رو به فنا بكشه .

    اما با كمك خدا و اون خنده هاي من ( هوووووووووع) مشكل حل شد .نه بابا . بهار حال داد وساطت كردناااااا . وساطت كه نه . يه سو تفاهمايي شده بود . خودشون حل كردن . من سر كاري و ظاهري بودم

    يعني چه طور بگم بهار . فيلم از شنبه تا 5 شنبه يادته ؟ برادر بهش گفت : فهميدم كه شما ديونه وار همديگرو دوست دارين اما عين ديونه ها از هم مخفي مي كنيد و بهم نشون نمي دينا . حكايت كار اينا بوده.

    بهار عشق زياديم چه بلايي سر اينا آورده بودا . هر كدوم مي گفتن من از دست اون يكي دلخور نيستم . به خدا ناراحت نيستم . ولي چرا اينكارو كرد كه من دلسرد بشم . حالا من ناراحت نمي شم اما انصاف بود . اگه چي و چي . خلاصه . آخ بهار اگه همينجوري نگاه مي كرديا مي گفتي دوتاتون بچه اين . پاشيد بساطتونو جمع كنيد وقتي بزرگ شدين بياين اما اگه از ديد عشقي نگاه مي كرديا مي ديدي بچه از عشق زياد به چه توقعايي رسيده ها.

    بهار اگه بدوني .

    خندم گرفته بود از دست اين پسره . بهار اصلا بچه تعادل نداشت. يه بار كفري مي شد .يه بار گريه مي كرد . يه بار مي خنديد. آقا يه بار مي گفت اصلا من نمي خوامش و منو كي آورده اينجا. دو دقيقه بعدش مي گفت بگير اين كادوهارو ببر بهش بده .

    بهار ببين من چه وضعي داشتم . مي خواستم بخندم مگه مي شد.گفتم الان اين پسره خيال مي كنه ما مسخره اش مي كنيم آمپراش مي زنه بالا . حالا خرو بيارو باقالي بار كن . منم مي دوني كه وقتي خنده ام بگيره و نتونم بخندم ساكت مي شينم كه يه بار ضايع بازي نشه . تنها به زور هر چند وقت يه بازي مي گفتم آره حق با شماست. به همه اينو مي گفتم. واسه همين مي گم من سركاري بودم . اصلا من بهانه بودم واسه جمع شدن اينا . آخ آخ دلم درد گرفت از بس جلو خندمو گرفتم .

    بهار يادته نگين تو كتابه چه كرد . كادوهارو پس داده بود . همون كارو اين كرده بود . دوست نبودنا نامزد بودن اما دختر همه رو پس داده بود حتي حلقه اشو . اما اين پسره سيريش تر و دقيق تر از ما . مي گن دست بالا دست بسيار استا حكايت اين پسره بود . بهار رفته بود عين اون كاغذ كادوهايي كه هر دفعه باهاش كادوهارو كادو كرده بودا گرفته بود . كادوها رو دوباره كادو كرده بود به اضافه يه عيدي واسه اين دختر آورده بود .

    حالا دختره از اون ور : الهي بميرم . بچه چه كرده . گريه مي كرده . اخ بهار جات خالي بود. خلاصه هيچي . مامان بابا دخترم آبرو دخترو خريدن . رفتن يه سكه دادن پسره . من نمي دونم از كجا گير آوردن وسط اين هيري ويري . منو مي گيا تنها نياز به يه اتاق خالي داشتم كه بشينم تا اون جايي كه دلم مي خواد بخندم . نمي دوني بهار اينا چه مي كردن .

    واي يادشش مي افتما خندم مي گيره

    خيلي بهار خوشحالم . خدايي جفت همن . خيلي باحاله بهار . بعد از اون دوتا كه تو دانشگاه دوسشون داشتيما زوج باحال تر از اينا نديده بودم

    خلاصه ماجراشون درست شد . همه مشكل سر اين عشق زيادي و اين غرور پسره و سو تفاهم بود

    قصه ما به سر رسيد كلاغه به خونه اش نرسيد . حالا كلاغو ولش. من خوابم مياد باز فردا خواب بمونم بد مي شه .

    من مي رم بخوابم .

    واسم دعا كن . غماي امروزم به حد شادياش كه خيلي شاد بود خيلي غم انگيز بود. هيييييييييييييييييييييييييي روزگار

    بهار راستي اون سي دي هارو اگه مي توني واسم بيار. صاحبش سراغشو گرفته .

    ما ميريم بخوابيم . بهار راستي

    ولش . فردا بهت مي گم

    بهار محتاج دعاتمااااااا. يادت نره

    مواظب خودت باش

    باياي

    يادت نره منتظر فكرا و كاراي بعد از خداحافظيتم كه شايد خوشحال كننده باتشه شايد غم انگيز . اما مهم خودتي كه ....

     <      1   2   3   4   5