وبلاگ :
قلب شكسته
يادداشت :
فصل جديدي را آغاز كردم كه پايانش ناپيدا و مه آلود است
نظرات :
5
خصوصي ،
66
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
تنها و غريب
از عقربه هاي ساعت آموختم صبوري را ؛كه قرنهاست در پي هم مي دوند و بهم نمي رسند و نااميد نمي شوند.
در پي
تو
مي دوم و در انتظار رسيدن نيستم و مي دانم كه دست نيافتني ترين روياي من دوباره
با تو بودن
است و بس .
تو عقربه ثانيه شماري و من عقربه ساعت شمار كه هربار براي شصت ثانيه
سايه ات بر سرم مي افتد و باز هم اين دل را هوايي مي كند تا در پي تو بدوم ...
دويدني بي حاصل
ولي تو نياموزياااااااااااا. خوب نيست . اينارو فقط بخون . اوكشلن