سلام بهار جون
خوبي ؟
صبحت به خير
آخه الان تازه از خواب بلند شدم . توام اولين کسي هستي که دارم سلامت مي کنم . آخه بقيه خوابن
بهار من مي خواستم ازت عذر بخوام بابت يه چيزي . من بهت قول داده بودم هر وقت مي آم اينترنت واست نظر بدم اما ديشب من اومدم . البته خيلي کوتاه اما واست نظر ندادم. راستشو بخواي يه موقعيت خاص بود . فراموشم شد . ببخش
عوضش امروز به خاطر تو و سارا و شادي اومدم (البته خودتو تحويل نگير واسه تاييديه اومدم . )
بهار مال من باز نمي کنه
بعد اينکه خودت مي دوني به خدا بهار چند روزه مي گم مي خوام بيام واست نظر بدم اما نمي آم . باور کن نمي شه . الانم من موندم چه طور همه خوابم . وگرنه الان آبجيم بايد پا سيستم بود . از کل شبانه روز شب از ساعت 2 به بعدش مي مونه که من با اجازتون در خواب به سر مي برم . باور کن اينقده خسته ام که سرم نرسيد ه به بالش خوابم .
بهاره مي خوام يه چيزي بهت بگم دوست دارم باور کني
بهار جون من با تو غريبه نشدم. چرا اينجوري فکر مي کني ؟به خدا من آخه حرفي ندارم که بزنم . جز ناراحتي که اونم ترجيح مي دم نگم که البته بالاخره تو يه کمشم باشه مي فهمي( راستي بهار داداشيم تصادف نکرده . يه چيز ديگه شده ) . به خدا اينقده خوشحال بودم که اين دوروزه زنگ نزدي. باور کن . درسته از يه طرف خيلي نگران شدم . گفتم شايد حالت بدتر شده . از يه طرفم خودمو گول مي زدم که داييش اومده . مامانيش از مشهد اومده . عروس و دوماد اومدن . بهاره رفته ديد و بازديد نرسيده که خيلي خوشحالم که حدسم درست بوده . بهاره تو ور خدا اينجوري فکر نکن. من واسه همه يه جورم . باور کن. اگه حرف زدنمو مي گي . با محدثه بيشتر از 1 دقيقه حرف نمي زنم اونم ضروري. با فائزه به زبون تک حرف مي زنم مگر اينکه کاري پيش بياد .تويي که بيشتر از همه باهات حرف مي زنم .
دلم نمي خواد بهت دروغ بگم. توي اين مدت درسته يه کم با فائزه بيشتر از تو حرف زدم ( همون 5 شنبه شبه ) اما باور کن به خواست خودم نبوده . وقتي حرف نمي زنم فائزه کفري مي شه 5 شنبه شبم بيشتر از هميشه باهم بوديم . هميشه از دستش قصر در مي رم اما اون بار خودت که مي دوني کجا گيرم انداخت . مي ره تو نخ عصبانيت. بعد به حرفايي که من خيلي حساسم پناه مي آره . بعد به قول خودش صدا منو در مي آره . با زبون خوش که حرف نمي زنيم. همه اش حالت يه بحث داره که اون از يه چيزي دفاع مي کنه . من از يه چيز ديگه . آخرشم خسته و کوفته بدون اينکه نتيجه اي بده مي شينيم يه گوشه و مي خنديم به کار خودمون (حالا بهاره خانم شما اين راه حل واسه من عملي نكنيااااااااااا .
بهاره آخه من حرفي ندارم . مطمئن باش خبر شادي باشه يا بهت مي گم يا ميام اينجا نظر مي دم . . به قول خودت موضوع بده من واست حرف بزنم
راستي يه چيزي خوشحال مي شم اون ميلي که مي گفتيو بزني هر چند مطمئنم اينم مي ره بغل اون حرفايي که مي خواستي بزني و نزدي . راستشو بخواي ديگه دلم نمي خواد بيام اينجا نظر بدم . مي دوني چرا ؟
بهاره من مرض ندارم که بيام تو اينترنت اونم اينجا باهات حرف بزنم .من ميام اينجا حرفامو مي زنم که توام حرف بزني . چون بهم ثابت شده که تو اينجا بهتر حرف مي زني اما نمي دونم چرا .... بعدم مي پيچوني که حرف خاصي نبودو ولش کن
بعدم به من مي گه غريبه شدي با من .
راستي بهار به اون سارا و شادي بگو خيليييييييييييييييييييييييييييييييييييي قشنگ بود . مخصوصا اخريش . اميدوارم موفق باشن . بهشون بگو بابا بي معرفتا .بذارين حالا که دوتاتون شبيه همين . حداقل ما يکيتونو ملاقات کنيم.
بهار من رفتم . آبجيم بيدار شد . الانم زنگ زد به دوستش . تا دقايقي ديگر سيستم تحت تسخير ايناس
من رفتم
ببين بهار اگه رفتي توي سايت دانشگاه يوزر پس منو که داري مال منم وارد کن ببين اونجا وا مي کنه يا نه .
بهاره : امري ديگه ؟
بهار جون كفري نشو . گفتم اگه رفتي و خواستيو رسيدي و ....
بهار:
چي خيال كردي . فكر كردي من بيكارم ؟
اصلا ما غلط كرديم . نمي خواد ببيني. خودم مي رم دانشگاه مي بينم . آخه مال من باز نمي كنه
مواظب خودت باش
هميشه شاد باشي .
با ماهم غريبه نباش ديشب مي گفتي اگه ميلي که برا سارا زدم برا تو مي زدم توام مي رفتي نگاه نمي کردي پشت سرتو . يه دونه از اون ميلارو به ماهم بزن و نترسو من تا خودم نخوام نمي رم .( بهار: عجب بچه پرويي هستياااااا) اختيار دارين . ما كوچيك شماييم. ولي از هر نظر من بزرگ ترم . پس من صاحب اختيار توام . پس تا نخوام نمي رم
من رفتم
شاد باشي
باي